رفیق

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

دوست داشتن چیز خوبیه ... من با تمام وچودم حسش کردم

ولی

........

نمیدونم راجبش حرف بزنم یا ن ..... شاید کار درستی نباشه ... شاید این رفتار من اشتباه باشه .....


اه چقدر مجهول حرف میزنم .... نمیدونم چرا آدما انقدر بی مهر شدن .... چرا برای داشتن یه رفیق باید یه شهر رو زیر پات بزاری ...... چرا ما همدیگرو دوست نداریم .....


دعوا ... هه ........ چیزی که پسرا با انجام دادنش بهش افتخار میکنن و دخترا باهاش کلاس میزارن

جالبه از هر کسی هم میپرسی میگه دعوا خوب نیست..... ولی ..................


من از شما میپرسم ... چرا باید برای چیز های بیهوده .. حرف های مسخره یا ادم های بی ارزش .. دعوا کنم ..... چرا شخصیت خودم رو با ادبیات زشت پایین بیارم تا رفیقی که فکر میکردم پیداش کردم ازم خوشش بیاد ........


حالم بده .... رفیق ..... نمیدونم چرا هیچ کس هم فکر من نیست چرا هیچ کس این حرفای منو درک نمیکنه .... چرا باید از ............

هی ... هنوز تنهام .... رفیق من کجایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • ۱ نظر
  • ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۱۰
  • هامون

سلام

دقیقا 282 روز از مطلب قبلی من میگذره و من 282 روز بزرگتر شدم و با کلی اتفاق های عجیب .... اما هنوز رفیقم رو پیدا نکردم

من الان با 282 روز قبلم خیلی فرق کردم .... انقدری که نمیدونم سبک نوشتم چه طوری بود ... برا همین چندین بار مطلب هام رو مثل دیوونه ها میخوندم

ولی نه

اینی که هستم رو مینویسم

شاید خوب ..... شاید بد ....


باید برگردم رفیق ..... باید برگردم به خودم ..... گمش کردم ..... باید پیداش کنم ....


پس می نویسم تا پیداش کنم .... این بار خودمو ن تو رفیق

  • ۲ نظر
  • ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۳۱
  • هامون