رفیق

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کمک» ثبت شده است

سلام عرض میکنم

سلام ـی به گرمی روز های قبل ... طول کشید تا دوباره خودم رو آماده کنم برای نوشتن ... 44 روز از مطلب قبلی ـم میگذره و من دوباره با هزاران چرایی و نادانی دست به کیبرد شدم ... ببخشید که نتونستم به وبلاگ ـتون سری بزنم ... شاید در زمانی دیگر بتونم جبران کنم.

خیلی خب لفظ قلم صحبت کردن کافی ـه ...

امروز تو مترو صحنه ای رو دیدم ... خیلی ها اون صحنه رو همراه من دیدن ....

یه مرد که فکر کنم بیمار (معتاد) بود روی صندلی های مترو خوابیده بود و جای سه نفر رو گرفته بود ..

بعضی ها چپ چپ نگاه میکردن ... بعضی ها آه می کشیدن ...

رفتم رو به روی اون مرد نشستم و بهش خیره شدم ... یاد چند روز پیش افتادم که مردم با خشونت وارد پارک شدن و معتاد ها رو از اونجا فراری دادن ...

آیا واقعا کار درستی کردن ؟! شاید من هم جای اونها بودم و محله ام رو ناامن میدیم همین کار رو میکردم ...

باز یاد خبری افتادم که وزیر بهداشت درباره 4 هزار میلیارد دربافتی از دولت بابت بدهی بیمه ها میگفت ... 4 هزار میلیارد

نمیدونم چه جوری این مطلب رو ادامه بدم چون هرچقدر تلاش میکنم اون چیزی که تو دلم هستش رو بنویسم نمیتونم

.

.

.

بی خیال اصلا کاشکی این مطلب رو شروع نمیکردم ... ولی بزار بگم

رفیق من همین حوالی ـست شاید به کمک من احتیاج داره ... باید کمک ـش کنم  ... باید از حرف های مفت و بی ارزش دوری کنم ... حرف هایی مثل .. به من چه، وظیفه دولتِ ... چرا مسئولین کاری نمیکنن ... و ...

بیا رفیق من به همشهری هامون، به هم وطن هامون یه جور دیگه نگار کنیم ... نگاهی دلسوزانه نه مستکبرانه ... نگاهی برای کمک نه برای تمسخر ...


نمیدونم شاید رفیق من همین حوالی ـست باید پیداش کنم

  • هامون