کی فکرش رو میکرد..
موقعیتی که توش هستم رو حتی توی خوابم نمیدیدم .. همیشه یه نــه بزرگ توی ذهنم بود و قبول کرده بودم که نمیشه
من بخوامش و خانواده م قبولش کنن .. شوخی قشنگی بود..
میدونی به نشدن و نرسیدن خو کرده بودم.. مگه تلاش نکرده بودم؟ مگه به رو به رو خانواده م وایسادن فکر نکردم؟ مگه التماس نکردم؟
.
.
راستش خودم فکر میکنم وقتی روزی که شکستم... خدا دلش برام سوخت .. شایدم میخواست بشکنم تا بفهمم و درک کنم ارزش این موقعتی که هستم رو...
کِی شکستم؟
بماند رفیق
- ۰ نظر
- ۰۱ دی ۰۰ ، ۱۹:۳۸