تنهام رفیق
خیلی تنهام رفیق ...
انقدر تنهام که نمیتونم به اطرافیانم این رو بگم که .: من تنهام ... :.
نمیدونم از کجا شروع کنم شاید بهتر باشه اصلا شروع نکنم شاید گفتن این حرفها ... این جا ... تو فضای مجازی مشکلی رو حل نکنه ولی خب اینم برای خودش یک راه حله ...
خیلی ها معنی تنهایی رو نمیفهمن ... شاید چون خودشون تا حالا باهاش مواجه نشدن ... فکر میکنن تنهایی یعنی این که کسی کس دیگه رو نداشته باشه ... همین ... خب تا قسمتی این حرف درسته ولی این حرف کامل نیست ......... من تنهام با این که خیلی ها دور و ورم هستن ... خانواده .. رفیق ... فامیل ... اما .. اینها تنهایی من رو پر نمیکنن ...
همه هستن ولی انگار نیستن ...
بزارید روز از زندگیم رو براتون تعریف کنم:
خب من معمولا ساعت7 صبح از خواب بلند میشم و اماده رفتن به شرکت میکنم (از خود تعریف نباشه برنامه نویس نرم افزار هستم) تاکسی - مترو .... ساعت 10 میرسم شرکت ... خب کار کار کار کار کار ... تا ساعت 6 .. بعد راه می افتم میام به سمت خونه. مترو - تاکسی ساعت 8 الی 9 میرسم خونه بعد شام میخورم و یه کم کنار خانواده و دوباره میرم سر PC و کار کار کار .... تا 1 الی 2 میگیرم میخوابم ....
این یکی از روزهای زندگی من بود ....
ادامه دارد ...
تا اینجا فعلا کافیه راستی خوشحال میشم درباره زندگی من نظر بدید...
ممنون از حضورتون