رفیق

۱ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

کی فکرش رو میکرد..

موقعیتی که توش هستم رو حتی توی خوابم نمیدیدم .. همیشه یه نــه بزرگ توی ذهنم بود و قبول کرده بودم که نمیشه

من بخوامش و خانواده م قبولش کنن .. شوخی قشنگی بود..

میدونی به نشدن و نرسیدن خو کرده بودم.. مگه تلاش نکرده بودم؟ مگه به رو به رو خانواده م وایسادن فکر نکردم؟ مگه التماس نکردم؟

.

.

راستش خودم فکر میکنم وقتی روزی که شکستم... خدا دلش برام سوخت .. شایدم میخواست بشکنم تا بفهمم و درک کنم ارزش این موقعتی که هستم رو...

 

کِی شکستم؟

بماند رفیق

  • هامون